محل تبلیغات شما

بنام خدا

 

 

 

از جاده های خاکی فرا می رسند،
گروهی خمیده پشتند و شبانه
که بر گذرگاه ٍ خویش
سکوت ٍ ظلمانی ٍ صمغ را می زایانند و
وحشت ٍ ریگ ٍ روان را .

 

 

 

 

فدریکو گارسیا لورکا»

 

 

 

-----------------------------------------------------------

 

 

 

 

آدم ها را خواب می برد. او را رویا. و برایش مثل ٍ یک دلپیچه ی همیشگی بود. چیزی مثل طعم ٍفلفل. نگاه ٍ هجوم آور و قدم هایی که از دو سو، به میان می رفت. به هیچ سو.

برف ٍاول. بدترین اتفاق است، که می شود برف ٍ آخر. و خط کشی ٍ صاف ٍمیان ٍخیابان را، می کند یکدستٍ یکدست، با تمام دنیا. تمام دنیا می شود جایی که باید تعقیبش کنی. می روی و نمی رسی و تکرار هم نمی شوی. مثل هیچ قصه ای.

همه چیز از گرمای یک بعد از ظهر ٍ تابستان شروع می شود. آنچه دیگر رویا می نماید. وقتی که جز یاد، هیچش نماند. حتی زمین ٍسختش. از خاطره اگر درد بماند دور می شود، اگر شادی، نزدیک. و برای بعضی، تنها نزدیک، تنها دور. و حتی خودش نمی دانست که چگونه است. شاید، چون هیچ کس.

روز اول درد نبود، و خدا، و نه آدمی آن نزدیکی ها. و درد آمد، و خدا، و باز، نه آدمی آن نزدیکی. این ها و آن ها جمع می شوند، کسر، هر بلایی، سرشان که بیاید صفر نمی شوند اما. مثل ٍهیچ نمره ی انضباتی.

باد باشد انگار. بالا. پایین. بالا. پایین. هر بار. انتخاب اما همان است. و گاهی شانس، آنچه باید. از دید ٍاو اما، آنچه نباید. شادی رخت بر می بندد و گم می شود. چنان که به ناسزا ماند. تف ٍ سر بالا. مثل ندارد. خودش. بی عین.

بارها رفت و نشد. خیلی ها، رفتند و شد. آنکه حتی، پای رفتن نداشت. می دانست. و نمی توانست. بدترین شکل ٍ نداشتن ٍ فعل. بدترین شکل ٍ داشتن ٍ فعل. خبیث. بد. زشت. کور. حریص. مثل ٍ واژه ی نباید.

گیج. گم. و منتظر ٍ هیچ. یک روز، دیگر به روزی نماند. باور نکرد. و تازه خواست برود باز. وقتی که دنیا، مدت ها بود، رفته بود. مثل دیروز های فردا.

گرفتاری ٍ عجیب ٍ حوادث. نتوانستن ٍ فهم. خاطره ی عصر ٍ سرد و سفید ٍ زمستانی. و چشمان ٍ دختری که مرگ را فریاد می زد. همه و همه را می شد میان ٍ پیاده روی تنگ ٍ یک خیابان ٍ متروک جای داد. مثل ٍ برق ٍ سرخ ٍ آسمانٍ یک شب ٍ دور.

وقتی که انسانی نیم می شود. نیم رفته. نیم مانده. و نیمی، در یاد ٍ نیمی دیگر. طغیان باید کرد. موج ٍ سرکشٍ درد شد. چون هجوم ٍ توفان.

 

 

 

                            

 

 

 

 

 

 

و شعله ی خاموش یک شبه ...

هزارپای سیاه من ...

  ,مثل ,نمی ,ها ,ی ,یک ,    ,می شود ,وقتی که ,آن نزدیکی ,ها و

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

arsanegu فیتنس retherenet دانلود آهنگ جدید Ashley's memory Ismael's game *SUPER SABAKI KAI KAN DO *IRAN-TEHRAN trodidanvir quicranigac Heidi's style